"هیجان سیاسی" چیست؟ وقتی مثلا با یک خبر بد مواجه می شوید اول احساسات تان درگیر می شود. بعد هم متناسب با این احساسات به یک شناختی می رسید و در نهایت یک رفتارهیجان زده از خود نشان می دهید. البته هیجان سیاسی همیشه هم بد نیست.
حالا؛
"هوش هیجان سیاسی" چیست؟ نوعی مهارت برای کنترل هیجان ها در برخورد با رویداد های سیاسی.
این روزها که عصر شهروند رسانه است، فاصله "تحریک پذیری سیاسی" تا "رفتار رسانه ای" به اندازه نوشتن یک توئیت است.
به این "هوش هیجانی" رسیدگی نکنیم اول به خودمان ضرر می زنیم و بعد هم به دیگران. یک روز به خودمان می آئیم، می بینیم تبدیل به یک ربات "هورا کش" و "هوار کش" شدیم.
ثمره اش چیست؟
مهمترین عارضه اینست که "ائمه خبائث و پلیدی" روی این هیجان ما "حساب ویژه" باز کرده اند و اگر مراقبت نکنیم ناخواسته به "شبکه توزیع اهریمن" تبدیل می شویم. ببخشید اگر صریح نوشتم؛ اما مهم است. چون اغلب هم هیجان را با اسم آرمانخواهی به خوردمان می دهند.
چه کنیم؟
یکم. اول تلاش و تمرین کنیم هیجانی شدنمان را ببینیم. "خودآگاهی هیجانی" نیازداریم تا متوجه شویم چه وقت هیجانی شدیم.
دوم. به محض اینکه متوجه هیجان شدیم توقف کنیم. شنیدید در دعوا می گویند صلوات ختم کن. همان. مختصری تامل کنیم تا فرصت تمرکز پیدا کنید.
سوم.ببینیم می شود هیجان مان را با استدلال توضیح دهیم؟ اگر نتوانستیم و دیدیم هنوز به فحش دادن نیاز داریم، یعنی زود است. بازهم صبر.
چهارم. حالا به اصل موضوع مراجعه کنیم ببینیم ماجرا را درست دیدیم یا تحریف شده. این مرحله یعنی هیجان شناختی.
اولا روایت را باید از منابع دست اول بگیریم. روایت اکثریت و روایت سلبریتی های اینوری و آنوری نمی شود منبع معتبر.
دوم. برای اینکه جو گیر نشویم باید مغالطات دشمن را بشناسیم. مثلا مراقبت کنید در دام مغالطه استقرایی "تعمیم جز به کل" نیافتیم.
امان از "تعمیم شتاب زده"؛ دراین باره انشالله بیشتر خواهم نوشت.
مرحله پنجم هیجان رفتاری است.
این مرحله هم مهم است. چند نکته:
اولا هیچ چیز انقدر حیثیتی نیست که نتوان درباره اش استدلال کرد.
دوم اینکه هیچ چیز صفر و صد نیست. ما با مسائل خاکستری اغلب مواجهیم.
سوم اینکه در کنار هر بلا و مصیبتی، نعمت ها را هم ببینیم.
چهارم اینکه حق تنها نزد من و شما نیست.
پنجم وزن کشی. وزن مسائل فرعی را باید در کنار مسائل اصلی ببینیم.
ششم اینکه آرمان بدون دیدن واقعیت ها، توهم و خاک بازی کودکانه است.
درنهایت
تلاش کنیم بجای فریاد محوری غلیانی، مساله محور باشیم. مساله محوری یعنی توجه به علت ها و فکر کردن برای راه حل ها.
فاصله "خنک کردن جگر" تا "انتقاد دلسوزانه" همین هوش هیجانی است.