به گزارش خبرگزاری علت به نقل از فارس، روزنامه صبح نو گفتوگویی با حاج اکبر بازوبند، ذاکر و پیرغلام اهلبیت(ع) انجام داده است که بخشهای مهم آن در ادامه میآید. نیازی نیست هیأتهای چندصدنفره برگزار شود - همه مردم عاشق امام حسین(ع) هستند. باوجود اتمام دهه نخست محرم همچنان مجالس روضه خانگی برپاست. - روضه خانگی برکتی دارد که محاسبه آن کار بسیار سختی است. کافی است یکبار امتحان کنیم، دیگر دست از این روضههای کوچک ساده برنخواهیم داشت. - نیازی نیست با جلسات چند صدنفر هیات برگزار شود؛ هیات میتواند در خانهها و فضاهای سرپوشیده باشد. اینکه مراقب سلامتیمان باشیم، اهمیت بسیاری دارد. نوکر همیشه باید خوب نوکری کند - افتخارم هم همین نوکری است و از خدا میخواهم ما را از اهلبیت(ع) جدا نکند. - نوکر همیشه باید خوب نوکری کند. اربابی مثل امام حسین(ع) زیر این آسمان نیامده است و نخواهد آمد. نوکر سیدالشهدا(ع) باید وظیفهاش را درست انجام دهد.
- جالب است که همه جای دنیا وقتی پستی را از یک صاحبمنصب میگیرند جایگاهش را از دست میدهد. اما نوکر امام حسین(ع) اگر درست نوکری کند روزی که میمیرد عزتش بیشتر میشود. پیرمرد میخواست چیزی را به من بفهماند! - در دوران میانسالی بودم که به یکی از مجالس روضه دیر رسیدم. به همین دلیل جلوی در مسوول هیات برخورد بدی با من کرد. من هم ناراحت شدم و دور زدم. - وقتی خواستم از کوچه خارج شوم، پیرمردی جلوی موتور را گرفت و گفت: «کجا میروی؟» گفتم: «مگر نمیبینید چطور با من حرف میزند؟» آن پیرمرد گفت: «نمیخواهد بخوانی. فقط خواهش میکنم با این اعصاب خراب رانندگی نکن و بیا یک لیوان آب بخور و چند دقیقه بنشین و برو.» آب را که خوردم، آن پیرمرد گفت: «بیا برویم آشپزخانه غذایت را هم بدهم.» گفتم: «حاجی! غذا از گلویم پایین نمیرود.» آن پیرمرد گفت: «چند لحظه بیا کارت دارم.» - خلاصه به هر ترتیبی بود رفتیم. وقتی وارد آشپزخانه شدم نگو آن پیرمرد میخواست چیزی را به من بفهماند. گرمای آنجا نشست روی صورتم. دیدم بیشتر از ۲۰دیگ روشن است و آشپزها مدام عرقگیرهایشان را از شدت گرما میچلانند و مدام آب میخورند. همان وسط آشپزخانه وارفتم و گفتم: «بیچاره من که بهخاطر یک چیز کوچک که حقم بود همهچیز را برهم زدم.» بعد رفتم منبر و کارم را انجام دادم.» باید ذکرمان برای خود ارباب باشد
- باید تفکرمان را نسبتبه کاری که انجام میدهیم درست کنیم. یعنی ذکرمان برای خود ارباب باشد. - یکبار در دوران جوانی مجلس یکی از سران دعوت شده بودم. تمام ماه تلاش کردم بهترین شعر را حفظ کنم و خودی نشان دهم. وقتی شروع به خواندن کردم هرچه تلاش کردم مجلس بگیرد و آن شعر را بخوانم نشد. آقا فرمودند غزلهایی که در آن سازندگی باشد بخوانید - در خاطر دارم نخستین سالی که ما خدمت رهبر معظم انقلاب شرفیاب شدیم، ایشان رییسجمهور بودند. اولین حرفی که ایشان فرمودند این بود: شما مداحان نسبتان به دعبلها و حسانهاست. یک مداح وقتی دو، سه خط شعر میخواند انقلابی در دل شنونده ایجاد میکند. با این کار آن فرد برای حرف شنیدن آماده میشود. - آقا فرمودند: غزلهایی هم که در آن سازندگی باشد بخوانید. چون وقتی از تمام وجود اشک از چشمان جاری میشود در این صورت فرد آماده شنیدن مطلبی است و این غزلها میتواند اثر زیادی داشته باشد. اگر در شعر و حرفهای مداحان امربهمعروف و نهیازمنکر باشد میتواند فرد را بسازد.
فریاد زدم: بر بهایی لعنت! - محرم سال۱۳۴۲ که سرباز بودم، عاشورا با شلوغیها همزمان شده بود. با گردان حرکت کردیم و قرار شد من بخوانم. نمیدانم چطور شد که فریاد زدم: «بر بهایی لعنت.» گروهبان سیلی محکمی به صورتم زد. - ۴۰، ۵۰نفر بودیم. به ما گفتند باید منظم برویم؛ من هم به بچهها گفتم: این نظم را رها کنید؛ بیایید نوحه بخوانیم و با پای برهنه بدویم. دویدیم و خواندیم: «زینب(س) به قربانت، مرو، حسین(ع) مرو مرو/ مهلا مهلا یا بنالزهرا(س).» وقتی به میدان رسیدیم ۵، ۶ هزار نفر شده بودیم. نظم پادگان به هم ریخت و درجهدارها بهسختی توانستند اوضاع را جمعوجور کنند. - همان شب سید محلهمان را در خواب دیدم. به من گفت: «آزادی برو.» پسفردایش حکم معافی من آمد. درحالیکه فقط دوماه خدمت کرده بودم. نمیدانم چه بود و چطور شد. فقط میدانم لطف سیدالشهدا(ع) بود که اذیتم نکردند. خدا به مادرم رحم کرد. معلوم نبود که از غصه من چه بلایی سرش میآمد. انتهای پیام/